آیساآیسا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره

❤❤آیسا، طلایی موهایت گندم زار من❤❤

اتفاقات جدید

سلام گل مامی دختر قشنگم الان 3 روزه که اومدیم خونمون تو سال جدید شما کارهای خیلی قشنگی انجام میدی فکر کنم که مرواریدهای قشنگت میخوان بیان بیرون چون پستونکتو با حرص میکشی وقتی دستمو میزارم رو اثه های نازت احساس میکنم متورم شده عمه طاهره میگفت لثه هات کرسی بسته یعنی میخواد دندون  درارهههههههههههههه.هوراااااااااااااااااااااااااااااا آخ جونمی ولی خیلی درد داره مامانی بمیره ایسالا یکی یکی و سالنم مرواریدهات بیرون میان دندون گیرتو که میزارم رو اثه هات کلی ذوق میکنی   کار دیگه ای که میکنی سینه خیز میری یعنی تازه این کار رو میکنی و خیلی هم دوست نداری به زور مثل ماهی پا میزنی ولی با دستات کار نمیکنی واسه همین خیلای جلو نمیری اما بر عکس ...
19 فروردين 1392

بازم نوروز1392 مبارکککک و 6 ماهگی ماهک من مبارککککککککککککک

سلام عشق کوچولوی من قربون نفسات برم عشقم 3فروردین شما وارد 6 ماهگی شدی عسلم فکر میکنم میخوای دندون در بیاری چون سر شیشه شیرتو محکم میزاری وسط لثه های قشنگت و محکم میکشی فدای مرواریدهای نازت بشم من.تازه گیها هم  وقتی تو بغلی محکم به عقب خودتو پرت میکنی مامان مهناز میگه میخواد گوگله بکنه قربون دست و پاهای کوچولوت برم. یه کار جالبه دیگه که میکنی جیغ های بلند میزنی مثل بچه گربه.گربه لوس من.حالا واست بگم از عید نوروز که از خونه خاله مریم رفتیم شیراز.وای از دختر عموهات و پسر عموهات .دختر عمه ها و پسر عمه ها.که شما فقط با دختر عمو جلیل باران جونی عکس گرفتی.حالاهم عکساتو با توضیح میزارم. عکس بابا محمد و آیسا آیسا و طاها جونی پسر خاله مر...
15 فروردين 1392

نوروز1392مبارک

سلااااااااااااااااااااااااام.عشق مامی عیدت مبارک امسال سال اولیه که شما سر سفره هفتسین هستید قربون حضور قشنگت برم که دایی جون میگه یه سین قشنگ به هفت سینمون اضافه شده مامان مهناز میگه پارسال این موقع ها تو شیمک مامای بودی همش میگفتم سال دیگه یه جوجه داریم حالا هستی و این خیلی قشنگه خدا رو شکر که هستم و عید رو با تو جشن میگیرم تمشک مامان.دایی جونی واسه امسال یه شعر جدید واست میخونه :داییشه دوسش داره داییشه دوسش داره... اول شرمنده که خیلی دیر وبتو نوشتم آخه نزدیک سال نو همش سرمون شلوغ بود ما دو هفته زودتر اومدیم همدان که پیش مامان مهناز باشیم عمه منیژه ما رو واسه سال نو دعوت کرد شمال و قرار شد که با مامان مهناز . دایی جونی و بابا محمد بریم شما...
4 فروردين 1392
1